آسمانی ترین کلید

«نماز کلید بهشت است»

آسمانی ترین کلید

«نماز کلید بهشت است»

حضور قلب، روح نماز

هر چیزى جسمى دارد و روحى.

روح نماز،»حضور قلب« است و نماز بى توجّه و حضور قلب، تنها یک سرى الفاظ و حرکاتى است که انجام مى گیرد.

حضور قلب آنست که انسان در نماز، توجه قلبى به خدا داشته باشد و از یاد او غافل نشود و هرلحظه و در تمام جملات و حرکات نماز، بداند چه مى گوید، چه مى خواهد، معنى حرکات و افعالش چیست، رو به چه کسى ایستاده، قبله اش کجاست، چرا نماز مى خواند و در برابر چه خداى عظیمى به نیایش و پرستش و حمد و ثنا و ذکر و دعا ایستاده است


 

ادامه مطلب ...

نماز و دعا

علاوه بر دعاهایى که در قنوت مى خوانیم، هر نمازگزار با گفتن جمله«اهدنا الصراط المستقیم » ازخداوند بهترین نعمت ها را که نعمت هدایت است مى خواهد. هم قبل از شروع به نماز یک سرى دعا وارد شده وهم در تعقیب نماز. به هر حال هر کس نماز بخواند، اهل دعا ونیایش هم مى شود.

البتّه دعا کردن هم آدابى دارد، اوّل باید از خداوند متعال تمجید کرد، بعد گوشه اى از نعمت هاى او بخصوص نعمت معرفت و اسلام و عقل و علم و ولایت و قرآن را نام برد و از او تشکّر کرد، بر پیامبرش صلوات فرستاد و بعد بدون آن که کسى بفهمد، یادى از خطاهاى خود کرد و از او عذر خواست، بعد صلوات فرستاد و دعا کرد آن هم دعا به همه مردم و والدین و کسانى که بر ما حق دارند.

نماز نیز آمیخته اى از توصیف و حمد خدا وبیان نعمت هاى او و طلب هدایت و رحمت اوست و با«دعا »پیوندى عمیق دارد.

دعوت عملى به نماز

امر به معروف و دعوت به سوى حقّ، یکى از وظایف هر مسلمانى است و نماز بهترین معروف و کارنیک است.

این دعوت، هم با زبان مى شود و هم با عمل. اگر چهره هاى بارز در صف اوّل قرار گیرند، اگر مردم هنگام رفتن به مسجد لباس خوب و بوى خوش مصرف کنند و اگر نماز، ساده و سریع برگزار شود،این خود یک تشویق عملى براى اقامه نماز است.

اگر مثل ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام براى نمازگزاران خانه خدا را تطهیر مى کنند،

پس باید بدانیم که اگر شخصیّت هاى مهم، مسئول اقامه نماز باشند در دعوت مردم بسیار مؤثّر است.

مردم و نماز

با همه اهمیّتى که نماز در نزد خداوند و اولیا دارد، امّا برخورد مردم با آن متفاوت است:

الف: عدّه اى ایمان ندارند ونماز نمى خوانند «فلا صدّق و لاصلّى» (قیامت، ٣ )

ب: عدّه اى مانع نماز دیگران مى شوند «ارایت الذى ینهى عبداً اذا صلّى» (علق،۴۰)

در شأن نزول آیه آمده است که ابوجهل تصمیم گرفت هنگامى که پیامبر براى نماز به سجده

مى رود با لگد، گردن حضرت را در هم بشکند. مردم او را دیدند که رفت ولى منصرف شد. گفتند: چرا

چنین نکردى؟!

گفت: چون خواستم چنین کنم، خندقى از آتش دیدم که در پیش روى من شعله ور شد.(تفسیر نمونه، ذیل آیه)

ج: عدّه اى نماز را مسخره مى کنند:«و اذا نادیتم الى الصلوة اتخذوها هزواً» (مائده، ٥)

د: عدّه اى بى نشاط نماز مى خوانند:« واذا قاموا الى الصلوة قاموا کُسالى »( نساء، ١٤٢ )

ه : عدّه اى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند:«فویل للمصلّین الّذینهم عن صلوتهم ساهون »( ماعون، ٤ تا5)

و: عدّه اى به خاطر رسیدن به دنیا، از نماز کم مى گذارند:«اذا رأوا تجارة او لهواً انفضّوا الیها و

ترکوک قائما» (جمعه، ١٠ ) هرگاه لهو و تجارتى دیدند به سوى آن روانه شده و تو را در حالى که به خواندن خطبه نماز ایستاد هاى وا مى گذارند.

این آیه اشاره به ماجرائى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مشغول خواندن خطبه هاى نماز جمعه بود که کاروانى تازه وارد، براى فروش اجناس خود شروع به طبل زدن کردند. مردم از پاى

سخن پیامبر بلند شده و به سراغ تجارت و معامله رفتند و حضرت را تنها گذاشتند.